یکی دیگر از اموال عمومی و ثروتهای مربوط به مسلمین،اموال و غنائم مربوط به"فیء"میباشد. حال این سئوالات مطرح است معنای فیء چیست؟آیا فیء با انفال از لحاظ موضوع و حکم یکی هستند یا نه؟و اگر یکی نیستند با یکدیگرچه فرقی دارند؟ معنای فیء غنائمی که سپاه اسلام به سراغ آن رفته و ساکنان آن پیش از آغاز جنگ، زمین خود را رها ساخته و رفتهاند و به عبارت دیگر غنائمی از قبیل زمین و غیر آنکه بدون زحمت و رنج عائد جامعه اسلامی گردیده بنام"فیء"خوانده میشود و دیگر خمس،از آن جدا نمیشود و پیامبر به هرکه بخواهد میدهد. اینگونه از اراضی در فقه شیعی با عناوین"زمینهائی که صاحبان آنان جلاء وطن کرده"و"یا خودشان را تسلیم سربازان اسلام نمودهاند"و"یا زمینهائی که بر آن،اسب و شتر نتاختهاند"ذکر شده است. در فقه شیعه"فیء"جزء انفال شمرده شده است چنانکه توضیح آن خواهد آمد.
آیاتی که جریان"فیء"و حکم آن در قرآن بیان شده است آیهء 6 و 7 سورهء "حشر"است آیه/6 مربوط به حکم"فیء"و معنای فیء بوده و در آیهء 7/ تقسیم غنیمت"فیء"و کیفیت آن بیان شده است. آیه 6-"
و ما افاء اللّه علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکنّ اللّه یسلّط رسله علی من یشاء و اللّه علی کلّ شیء قدیر"
"و آنچه خدا از اموالشان(یعنی اموال یهودان بنی النضیر)بر پیامبر خود ارزانی داشت پس شما مسلمانان بر راه تحصیل آن نه هیچ اسبی تاختید و نه هیچ شتری ولکن خدا پیامبران خود را به هرکه میخواهد(با القاء ترس در دلها) مسلط میسازد و خدا بر هرچیز،توانا است."
در شأن نزول این آیه مورخان و مفسران اسلامی مینویسند که بعد از بیرون رفتن یهود"بنی النضیر"از مدینه باغها و زمینهای کشاورزی و خانهها و قسمتی از اموال آنها باقی ماند،عدهای از بزرگان مسلمان،خدمت رسول خدا آمده تقاضا داشتند که طبق سنت عصر جاهلیت مقداری در حدود یک چهارم از برگزیدهترین این غنائم،مال رسول خدا باشد و بقیه آن به ما واگذار گردد تا در میان خود تقسیم کنیم.در این هنگام آیات فوق نازل گردید و تقاضای آنها رد شد و با صراحت اعلام کرد چون برای این غنائم و اموال،جنگی نشده و مسلمانان زحمتی نکشیدهاند تمام آن،متعلق به رسول خدا(رئیس حکومت اسلامی)میباشد و او هرگونه که صلاح بداند تقسیم میکند و رسول خدا نیز این اموال را در میان مهاجرین که در سرزمین مدینه تهیدست بودند و تعدادی نیز از انصار که نیازمند بودند بین آنها تقسیم کرد"1
این آیه گرچه بحسب ظاهر در حکم غنائم قبیله یهودیان"بنی النصیر" نازل شده است ولکن یک حکم کلی در مورد تمام غنائم و اموالی است که از کفار بدون جنگ،نصیب مسلمانان شده است و در قرآن و احادیث و فقه بنام"فیء" نامیده میشود.
کلمه"افاء"در آیه مزبور از ریشه"فیء"که در اصل لغت به معنای"رجوع و برگشت"است گرفته شده و برای این دسته از غنائم و اموال"فیء"اطلاق شده است به اینجهت که خداوند تمام مواهب این جهان را در اصل برای مؤمنان و قبل از همه برای پیامبر گرامیاش آفریده است و افراد غیر مؤمن در حقیقت غاصبان این اموالند گرچه بحسب ظاهر مالک آنها میباشند و در این صورت این اموال هنگامی که به صاحبان حقیقی خود بازمیگردد شایستهء عنوان "فیء"است. از اینرو کلینی(ره)در اصول کافی در باب"فیء و انفال"ج 1/538 این جملات را که متخذ از اصول کلی قرآن و احادیث است نقل میکند: "انّ اللّه جعل الدّنیا کلّها باسرها لخلیفته حیث یقول للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة فکانت الدّنیا باسرها لآدم و صارت بعده لابرار ولده و خلفائه فما غلب علیه اعداوهم ثم رجع الیهم بحرب او غلبة سمّی فیئا و هو یفیء الیهم..." "البته خداوند تمام دنیا و اموال موجود در آنرا برای خلیفه و جانشین خویش قرار داده است آنجا که خطاب بفرشتگان میفرماید:"البته من در روی زمین بناء دارم خلیفه و جانشینی از ناحیه خودم قرار بدهم پس همه اموال دنیا و خود دنیا،مال آدم بوده است و بعد از آدم نیز منتقل به فرزندان نیکوکار و خلفاء و جانشینان او گردیده پس آنچه را که دشمنان آنان از آنان با غلبه و قهر گرفته سپس دوباره بر آنان برمیگردد در این صورت آنرا"فیء"می نامند" در آیه فوق الذکر کلماتی بکار برده شده که جز در غنائم خاصی که"فیء" میباشد صدق نمیکند مثلا در آیه:
فما اوجفتم من خیل و لارکاب
"بکار برده شده و"
اوجفتم
"از ماده"ایجاف"به معنای راندن سریع و تند که معمولا در جنگها اتفاق میافتد و خیل بمعنای اسبها و رکاب از ماده رکوب بمعنای شتران سواری آمده است پس اموال و غنائمی"فیء"محسوب میشوند که از طریق راندن اسب و شتر بدست نیامده باشد پس از مجموع این کلمات معنائی که استفاده میشود که آن تنها تطبیق بنوع خاصی از غنائم که بنام فیء نامیده میشود و در آن هیچگونه جنگی رخ نداده باشد،در این صورت غنائم و اموال بدست آمده در میان جنگجویان تقسیم نمیشود و اختیار آن تنها در دست رئیس مسلمین و امام و زعیم امت که متصدی انجام امور مسلمین است میباشد و او هم براساس مصلحت مسلمین آنها را بمصرف میرساند.
سئوال در مفاد آیه و دلالت آن اشکالی ممکن است متوجه گردد و امام فخر رازی در تفسیر کبیر خود ج 29/285 آنرا اینگونه نقل میکند که مطابق برخی از تواریخ معتبر"غنائم یهودان"بنی النضیر"بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار نگرفت بلکه با لشکر و قتال انجام شد زیرا قلعههای آنان در محاصرهء سربازان اسلام قرار گرفت و حتی درگیری مسلحانه نیز بوقوع پیوست پس آیهء مزبور با مطالب گفته شده در بالا چندان سازگاری ندارد و از اینرو امام فخر رازی ناچار میشود اعتراف کند که آیه"فیء"در مورد قراء و قلعههای بنی النضیر نبوده بلکه در مورد"فدک"نازل شده است چنانکه در آینده مساله"فدک"را مطرح خواهیم کرد. پاسخ در پاسخ آن اجمالا میگوئیم که اصل محاصره قلعههای قبیله"بنی النضیر" از طرف سربازان مسلمین از نظر تاریخی مسلم است ولکن قلعههای یهودیان بنی النضیر فاصله چندانی از مدینه نداشت و ظاهرا دومیل که کمتر از 4 کیلومتر میباشد از مدینه فاصل داشت و سربازان با پای پیاده به سوی آنها حرکت کردند و آنها را محاصره نمودند و این محاصره کوتاه بود و در حقیقت زحماتی طافتفرسا که معمولا در سایر جنگلها متوجه مسلمانان میشد در اینجا متحمل آن نشدند و مساله درگیری مسلحانه نیز از نقطه نظر تاریخی امر ثابت نیست2. پس آیه مزبور حکم"فیء"را به صراحت بیان میکند. نکته قابل تذکر اینکه در برخی از روایات حکم فیء و مضمون آیه را با تمام خصوصیات آنکه منطبق با معنای"فیء"است برای انفال ذکر میکند و از اینجا چه بسا بذهن میرسد که مضمون آیه"فیء"با قرینه روایات معتبر موجود، منطبق با مفاد آیه انفال میگردد پس فیء چیزی جز انفال نیست آنجا که در اصول کافی ج 1/593 در باب انفال و فیء روایتی از امام صادق(ع)نقل میکند که فرمود:الانفال ما لم یوجف علیه بخیل و لا رکاب...""انفال،اموال و غنائمی است که برای تصرف آنها نه اسبی و نه شتری رانده شده است"چنانکه ملاحظه میفرمائید مضمون روایت بالا با مضمون آیهای که معنای فی را بیان میکند شبیه هم میباشند. و نیز در روایت 10 از ابواب انفال...ج 6/367 کافی بعد از ذکر مواردی از انفال این عبارت از امام صادق(ع)نقل شده است:فهذا کله من الفئ و الانفال للّه و للّرسول"یعنی همه این موارد داخل فی و انفال میباشد که مخصوص خدا و رسولش میباشد" از اینجا این توهم چه بسا در ذهنها زنده میشود که فئ همان انفال است وانفال همان فئی ولکن این توهم،پنداری بیش نیست زیرا"فیء"مطابق روایات معتبر،جزء انفال بوده و در فقه شیعه و فتاوای فقهاء گرام یکی از موارد انفال میباشد و در حقیقت این دو کلمه از قبیل اعم و اخص مطلق میباشند به این معنا که هر "فی"ای از قبل انفال بوده،داخل آن و از موارد آن محسوب میشود ولکن هرچه داخل در انفال است و از موارد آن میباشد"فیء"محسوب نمیشود مثلا غنائمی که از طریق مصالحه با کفار عاید مسلمین شده و یا آنچه را که کفار خودشان آنرا تحویل امام دادهاند و یا اراضی مخروبه و یا اراضی موات و غیر اینها که در آینده از آنها بحث خواهیم کرد جزء انفال بوده در اختیار امام میباشد ولی در عین حال در فقه شیعه آنها را فیء نمیگویند. از اینرو اگر در برخی از روایات خلاف این گفتار مشاهده گردد بقرینه سایر روایات مسلم قابل توجیه میباشد مثل روایت زیر: راوی میگوید از امام باقر(ع)شنیدم که فرمود:الفیء و الانفال ما کان من ارض لم یکن فیها هراقة الدماء و قوم صولحوا و اعطوا بایدیهم و ما کان من ارض خربة او بطون اودیة فهو کله فی الفیء فهذا للّه و لرسوله"3 "فیء و انفال عبارتاند از اراضی که در تصرف آنها،خونی ریخته نشده و یا اراضی که صاحبان آنها،آنها را با مصالحه با رئیس حکومت مسلمین، بمسلمین واگذار کردهاند و یا خودشان راضی شده آنها را تقدیم مسلمین نمودهاند و یا هر زمین مخروبه یا بطون وادیها...همه اینها داخل در فئ هستند و اختیار آنها با خدا و رسول او میباشد" چنانکه ملاحظه میکنید این روایت بصراحت با مطالب یاد شده در قبل منافات دارد و از اینرو میتوان بقرینهء آیهء انفال و آیهء فئ که در دو آیه مشخص میباشند و بقرینه اجماع فقهاء و خصوصا صراحت آیه فئ که عبارت از غنائمی است که در آن جنگ و خونریزی نشده و اسب و شتری در آن بکار نرفته است طوری این روایت را توجیه و معنی کنیم که با این مسلمات مخالفتی نداشته باشد مثلا میگوئیم که ظاهر این روایت در مقام بیان یکی بودن حکم فئ و انفال با یکدیگر میباشند و در این مقام نیست که بیان کند که مورد انفال عین مورد فیء میباشد و لذا در ذیل روایت بالا وارد است لهذا لله و لرسوله"و بدنبال آن اضافه میکند"فما کان للّه فهو لرسوله یضعه حیث شاء و هو للامام بعد الرّسول"."اختیار همه این زمینها و غنائم در دست خدا و رسول او میباشد و هرآنچه که مال خدا است مربوط به رسول او است که هرجا که مصلحت بداند مصرف میکند و بعد از رسول نیز،اختیار آن در دست امام است و بدیهی است که فئ و انفال از این جهت باهم فرقی دارند و از اینجا آن دو را باهم یکجا ذکر کرده است و مؤید این گفتار روایتی است که مرحوم شیخ در تهذیب در باب انفال از امام صادق(ع)نقل میکند که آنحضرت بعد از ذکر آیه مربوط به"فیء" فرمود: "الفیء ما کان من اموال لم یکن فیها هراقة دم او قتل و الانفال مثل ذلک و هو بمنزلته"فئ اموالی است که در تصرف آنها خونی ریخته نشده و قتل و کشت و کشتاری در بین نبوده است و انفال هم فئ است و بمنزله آن میباشد4 (و این مورد از موارد انفال میباشد و انفال نیز در آن صدق میکند)
(1)-مجمع البیان در ذیل آیه فوق در سوره حشر
(2)-توضیح بیشتر آنرا در کتاب"تفسیر کبیر"امام فخر رازی ج 29/385 مطالعه نمائید
(3)-اصول کافی باب الانفال ج 6
(4)-بصائر ج 45/144 بنقل از تهذیب شسیخ